روزَن

برای بالندگی تنها یک روزنه کافیست...

روزَن

برای بالندگی تنها یک روزنه کافیست...

روزَن

قدمهایت را که آهسته تر برداری، غبار پنجره دل را که پس بزنی، در هر کوی و برزن، در هر کم و زیاد، اتفاق و واقعه و خلاصه در هر نفس و بی نفسی روزنه ای است که نشان از او دارد... حالا چشمهایت جور دیگری می بیند...!
از این روزنه ها ساده نگذر...!

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین دیدگاه ها

میدانم که از نیکبختی من نیست که تنها به وقت دو دلی و ماندن در تصمیمگیری، سراغ این دعا می‌روم! دعایی که در ازدحام تردیدها و اندیشههای تلخ، تنها مرور مفاهیمش یک دنیا آرامش را بر دل می‌نشاند، بخوانیدش... به حتم انس می‌گیرید.

 

دعای 33 صحیفه سجادیه، نیایش آن حضرت در طلب خیر:

«خدایا، از تو می‌خواهم که به سبب دانش بی‌حدّ خود، برای من خیر و نیکی را برگزینی. پس بر محمد و خاندانش درود فرست و از هر چیز برترین را نصیب من فرما.

به ما الهام کن که آنچه را نیک و درست است، بدانیم و عمل کنیم، و این را وسیله‌ای قرار ده تا به آنچه برایمان مقدّر فرموده‌ای خشنود شویم، و به حکمی که در حقّ ما کرده‌ای گردن نهیم. پس پریشانیِ دو دل بودن را از قلب ما بزدای و ما را به یقینی همانند یقین بندگان مخلص خود یاری نمای،

و مخواه که در شناخت آنچه برای ما برگزیده‌ای، ناتوان مانیم، تا آن جا که حرمت تو در چشم ما اندک شود و آنچه مقدّر کرده‌ای پیش ما ناپسند آید و به حالتی دچار شویم که از نیک فرجامی دورتر است و به غیر عافیت نزدیک‌تر.

آنچه را قسمتمان کرده‌ای و برای ما ناخوشایند است، محبوب ما گردان، و آن حکم تو را که دشوار می‌پنداریم، آسان ساز،

و در دل ما انداز که در برابر آنچه در حقّ ما خواسته‌ای، تسلیم تو باشیم، و نخواهیم که آنچه به تأخیر انداخته‌ای، پیش افتد، و آنچه پیش انداخته‌ای، به تأخیر افتد، و آنچه را محبوب توست، ناپسند نداریم، و آنچه را خوش نمی‌داری، اختیار نکنیم.

کار ما را به آن سرانجام که نیک‌تر است و آن فرجام که پسندیده‌تر، پایان ده؛ زیرا تو نفیس‌ترین چیزها را می‌بخشی، و بخشش‌های بزرگ می‌دهی، و هر چه بخواهی همان می‌کنی، و تو بر هر کار تونایی.»

 

در لحظه های سراسر انس و معرفتتان، دعایم کنید و نیز دوستی را که مرا با این دعا آشنا کرد...

قبول باشه.

  • زهرا قاف

محمد (صلی الله علیه و آله) مثل گل بود، نام کتابی است که به آموزش سبک زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به کودکان میپردازد.

 

این کتاب در 100 صفحه با ادغام 8 جلد در یک مجلد، به صورت مصور و تمام رنگی با کاغذ گلاسه، تنها با قیمت 3500 تومان به فروش می‌رسد.

 

نویسنده: غلامرضا حیدری ابهری

تصویرگر: سام سلماسی

انتشارات: بوستان فدک

چاپ هشتم، 1394

 

 

چرا باید بسم الله بگوییم؟

چرا باید مسواک بزنیم؟

چرا باید شکرگزاری کنیم؟

چرا نباید اسراف کنیم؟

چرا نباید عجله کنیم؟

چرا نباید دروغ بگوییم؟ 

و...

  • زهرا قاف

تنهایی آدم خالی بودن خانه‌اش نیست، همراه و هم‌پا نداشتن است، تنهایی آدم وقتی است که با بقیه فرق داشته باشد، نه کسی او را بفهمد و نه کسی او را بپذیرد...

بغضی گلویم را می‌فشرد و اشک‌هایم روی صورت می‌غلتند...

حال غریبی نیست، لطفش به بازگشت به اوست، بازگشت به خدایی که همین نزدیکی است...

  • زهرا قاف

امروز یک سالگیِ روزَن است.

 

تقارن امروز با ایام اربعین را نیکو می‌دانم و مشتاقم به منظور ادای احترام به استاد علی صفائی حائری، جملاتی از ایشان را در مورد حضرت اباعبدلله (علیه السلام) مرور کنیم.

معتقدم این وبلاگ اگر سر سوزن روحی دارد، یقیناً به لطف تبرک به آثار ایشان است، صد حیف که مدتی است از مرور کتاب‌های ایشان دور شده‌ام، امید که به زودی بتوانم خواندن و نشرش را دوباره احیا کنم؛ انشالله.

 

«اکنون که مرگ حتمى است، بگذار مرگى را انتخاب کنیم که آبستن زندگى باشد و سازندگى‌هایی بیاورد و آگاهى‌هایى متولد کند و روح هایى را حرکت دهد». کتاب عاشورا، ص 77.

 

«مصیبت حسین‏ مصیبت باغبانى است که مجبور است به خاطر هجوم دشمنان، نخل‌‏ها و درختانى را که با خون دل پروریده و به آن‌ها علاقه دارد، قطع کند و از ریشه درآورد، تا اگر آن‌ها کمک او نشدند، عصاى دست دشمن نشوند.

رنج حسین از این است، کسانی را باید از دم شمشیر بگذراند که پدران و برادر و خودش در طی سال‌های سال آن‌ها را از خاک بیرون کشیده و نیرو داده ولی اکنون آلت دست دشمن شده‌اند.

ما چگونه می‌توانیم این یک بعد از مصیبت حسین را برای بچه‌ها بازگو کنیم و چگونه می‌توانیم این احساس را در روح عظیم حسین به بچه‌ها نشان دهیم؟» کتاب انسان در دو فصل، ص43.

  • زهرا قاف

جاماندن شاخ و دم ندارد...! همین که سهم تو یکی یکی پیامک دوستانت باشد که "راهی کربلاییم"... همین که همه‌ی همراهیت با این کاروان، از دریچه قاب تلویزیون باشد فقط برای حسرت خوردن... همین که تمام توانت در همراه شدن، شمارش جاده به جاده و قدم به قدم‌ خُرد و کلانِ کاروان باشد تا کربلا... همین که خجل باشی از سینه سپر کردنت که "اربعینِ کربلا، جای زن هست یا نیست!"... همین که حالا همه آرزویت این باشد که فقط یکبار و فقط همان مسیر نجف تا کربلا را درک کنی... یعنی جامانده‌ای!

همه رفتند تا از این بزم و فیض جانمانند، رفتند که پذیرای جرعه جرعه معرفت و دست نوازش مولایشان شوند، رفتند که روزی پاهای آبله زده‌شان را گواه شفاعتشان کنند، رفتند چون خواستند...!

آه...همین که از امروز بنشینی و نگاه کنی هر صبح و شام چاووش‌خوان شهر، بانگ استقبال از زوار کربلا برمی‌دارد، یعنی جامانده‌ای...!

 

جا مانده‌ایم و شرح دل ما خجالت است

زائر شدن، پیاده، یقیناً سعادت است


ویزا، بلیط کرب و بلا مال خوب‌هاست

سهم چو من پیامک "هستم به یادت" است


یک اربعین غزل، به امید عنایتی... 

  • زهرا قاف

 

در این کتابِ جیبیِ 120 صفحه ای قریب به 110 پرده از زندگی امام خمینی (رحمه الله علیه) نگارش شده است. 

همچنین با اشاره به این نکته که مشی حضرت امام در زندگی برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام است، در بعضی خاطرات حدیثی متناسب با همان موضوع آورده است.

 

برای دعوت دیگران به کتاب و کتابخوانی می توان با همین کتب کوچک و جذاب شروع کرد.

 

نویسنده: علی اکبر سبزیان

انتشارات: الشمس

قیمت:

  • زهرا قاف

پوسترهایی که در ادامه می بینید برای ایام فاطمیه گذشته تهیه شده بود، دوستان می تونن در مناسبتهای پیشرو در مجالسشون استفاده کنند.

 

فایل باز (psd) پوسترها موجوده، اگر کسی مایل به اعمال تغییر  و استفاده بود، آدرس ایمیلی بفرستد تا فابل قابل ویرایش برای ایشان ارسال شود.

  • زهرا قاف

به مناسبت بزرگداشت هفته کتاب مطالعه پست های زیر مجدداً توصیه میشود:

 

کتابها را آزاد کنید...! 

 

خیرات کتاب (روش های ترویج کتابخوانی)

 

اثبات غیر آزمایشگاهی خدا (معرفی کتابِ سه دیدار)

 

مسئولیت و سازندگی (معرفی کتاب، روش های تربیتی در اسلام)

 

جوشکاری (معرفی کتاب، نگاهی نو به ازدواج)

 

هم نام گلهای بهاری (معرفی کتاب، شخصیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله)

  • زهرا قاف

امروز، سالروز غروب علامه «محمد تقی جعفری» است. یک خاطره دلچسب از ایشان نقل به مضمون است:

 

 

علامه محمد تقی جعفری (رحمت‌الله ­علیه) می­‌گفتند:

برخی از جامعه‌­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست؟».

برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معیار ارزش انسان‌ها در چیست؟

هر کدام از جامعه‌شناسان، سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارائه دادند.

هنگامی که نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد.

کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است.

اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان من را شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. هنگامی که تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم:

  • زهرا قاف

برای دیدن ویژه نامه به ادامه مطلب بروید...

 

  • زهرا قاف

سر کلاس تفسیرِ قرآن استاد حسام محمدی، نکته‌ای کاربردی برای رسیدن به آرامش روحی و انشاالله رفع حوائج عنوان شد که یادآوره این خاطره بود:

 

«امام خمینی (رحمه الله علیه) پس از برگزار کردن نماز مغرب و عشا به داخل حیاط خانه می‌رفتند و رو به قبله در حالی که با انگشت به طرف قبله اشاره می‌کردند، حدود پنج دقیقه دعایی را زیر لب زمزمه می‌کردند. در این مورد از یک فرد موثق شنیدم که ایشان ذکر «تحصنت بدار سقفها لا اله الا الله و ثورها محمد رسول الله و بابها علی ولی الله و ارکانها لا حول و لا قوة الا بالله»، را مرتبا تکرار می‌کردند...»

(منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 3، رجایی، غلامعلی- به نقل از حجة الاسلام و المسلمین آشتیانی پاسدار اسلام ش .92)

 

یعنی: «ما در سرایی به سر می‌بریم که سقف آن لا اله الا الله، دیوارش محمد رسول الله است، درب آن علی ولی الله و ستونهایش لا حول ولا قوه الا بالله است...»

 

استاد حسام محمدی توضیح دادند که این خانه 4 رکن دارد:

 توحید

 نبوت

 امامت

 عبودیت و توکل

 

و فرمودند: هرگاه مشکلی شما را اذیت می‌کند یا دغدغه‌ای ذهنتان را درگیر کرده است، به خواندن این ذکر در تعقیبات نمازتان مداوت نمائید.

 

  • زهرا قاف

هر چه سعی میکنم نمیتوانم هضمش کنم بعد از چند روز...

 

 

بحث برنامه سیمای خانواده روز یکشنبه (فردای عاشورا) معرفتی! بود، انتهای برنامه و به وقت خداحافظی؛ مجری (اسمش را نمیدانم) متن پیامکی را که به نظرش جالب! بود را خواند: 

 

  • زهرا قاف

اولین بار وقتی مطرح شد که از پتانسیل شب‌های دهه‌ی اول محرم و حضور بانوان در تکایا ساده نگذریم، تهیه و تنظیم نشریه یا همان اصطلاح «کاغذ دست مردم دادن» به ذهنمان رسید...ابتدای کار بر اثر بی‌تجربگی قدری سخت گذشت، پس از نشر اولین شماره پیغام و پسغام‌ها شروع شد، به جز ایرادات یک‌سویه و متحجرانه برخی حضرات!! البته نقد و پیشنهادهای خوبی هم شنیدیم...

سخت‌ترین وجه کار نوشتن برای مخاطب‌های از 10 سال تا 50 سال و راضی نگه‌داشتن این طیف فکری متنوع بود! بخش سخت دیگر کار حفظ انگیزه تا شب دهم بود! آغاز راهیم و اعتراف می‌کنم هنوز هم واکنش‌های متفاوت انگیزه‌مان را کم و زیاد می‌کند، گاه نشریه ها زیر پا له می شدند و گاهی رسالتشان تنها در باد زدن بانوان و موشک شدن برای خردسالان خلاصه می شد! اما در همین بین وقتی بانویی جویای نشریه می شد و یا مطالبش را برای دیگری بیان و تحلیل می کرد، خود قوت بزرگی بود!

 

سطح و عمق تأثیر کار شاید بر ما پوشیده باشد ولی به نظر می‌رسد همین قدر که از این فرصت‌های سالی یکبار ساده نگذریم و حرکت کنیم، شده یک نفر با یک خط دهی مطلب راهی نو را بشناسد، انشاالله پر برکت خواهد بود.

همیشه اولین گام‌های هر کار نویی سخت است خصوصاً اگر در حوزه‌ی فرهنگ باشد! پیشنهاد می‌کنم اگر خواستید از این نوع حرکت‌ها داشته باشید حتماً خودتان را به افراد صاحب نفسِ قوت بخش و مشوّق وصل کنید تا در میانه‌ی راه نبُرید!

 

در ادامه چند شماره از نشریه‌های چاپ شده را می‌گذارم تا مثل ما در نقطه آغاز کارتان برای پیدا کردن نمونه کار، دست خالی نمانید...!

اگر کسی خواست از مطالب یا قالب‌بندی نشریه هم استفاده کند، آدرس ایمیلی را خصوصی بفرستد تا فایل word نشریه که قابلیت ویرایش دارد برای ایشان ارسال شود.

  • زهرا قاف

 

 

 پای روضه حضرت اباعبدلله، وقتی مداح روضه را به مولای متقیان می رساند، وقتی از غربت «پسر»ی به مظلومیت یک «پدر» می رسد، یاد یتیم نوازی مولا در کوفه و جبران کوفیان در صحرای کربلا می کنم...

  • زهرا قاف

این خاطره را در باب اهمیت خدمت در راه امام حسین (علیه السلام) بسیار شنیده اید، اما شاید همه حُسن این خاطره صراحتش در اتمام حجتی است که از بازگو کردنش به دوست و غریبه و آشنا در این ایام گرانقدر سیر نمی شوم! 

 

****

شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (رحمه الله علیه) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند،

 
شهید بابایی فرمود: من در دهه اول محرم 
برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم.
 
امام خمینی
(رحمه الله علیه) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی!

 

****

و اما یک قول! اگر دستتان رسید و قدمی هرچند کوچک در این مجالس برداشتید، حقیر را فراموش نکنید! حتی برداشتن یک کاغذ شکلات از کف حسینیه... انشاالله.

 

  • زهرا قاف

قنادی بزرگ بود و به یمن شب عید مشتری‌ها زیاد... خانم و آقای جوان بین انتخاب شیرینی رولت و نوعی کیک برشی مانده بودند که بلأخره خانم گفت: هیچکدوم! اون یکی... (و با اشاره دست نوعی ناپلئونی را نشان داد)

در همین حین مشتریِ خانم ِدیگری جعبه شیرینی چیده شده‌اش را به آقای قناد پس داد و انگار که خجالت بکشد از قول خودش چیزی بگوید اشاره به همراهش کرد و گفت: میگه جعبش کوچیکه...

قناد لحظه‌‌ای فقط درنگ کرد، مانده بود در این هیاهوی مشتری‌ها، با این جعبه برگشتی و تغییر تقاضا چه کند! شاید دلش می‌خواست به آن خانم بگوید....... قبل از این‌که فرصت کند حرفی بزند و یا واکنشی نشان دهد، آقای جوان صدایش کرد و گفت: آقا برای ما بپیچش! بعد روبه خانمش برگشت و گفت:همین خوبه؟

همسرش که در عمل انجام شده قرار گرفته بود، سری چرخاند و گفت:

  • زهرا قاف

خیلی اتفاقی امروز با یک وبلاگ و یک طرح زیبا آشنا شدم که معرفی آن ها، عیدی من به شما خواننده محترم باشد به مناسبت امروز، میلاد حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و همچنین ایام مبارکی که موسوم به دهه کرامت پیش روی ماست. امید است به توفیق الهی شما نیز رسانه باشید و در ترویج آداب و ارزشهای دینی پیش قدم شوید...انشاالله.

 

  • زهرا قاف

چند وقتی است جلد اول کتاب رمان گونه‌ی «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می ‏آمد» را می‌خوانم، این جملات در صفحات 161 و 162 در پاسخ به شبهه ای مبنی بر عدم وجود خدا، به نقل از یک پیر مراد (امام خمینی رحمه الله علیه) و به قلم نادر ابراهیمی نگارش شده است:

 

«خدا هست، فقط به این دلیل که بودنش خوب است.

خدا خوب است، زیرا بشر، از اعماق روح خویش، محتاج اوست.

خدا خوب است، زیرا در بی خدایی هیچ نور امیدی نیست.

اگر یک روز، خداوند خدا، احساس کند که انسان، بدون خدا، می‌ تواند در اوج رفاه روح و طهارت تن باشد، یقین بدان که در آن روز، کاری خواهد کرد که آدمیزاد، خدا را به کلی از یاد ببرد؛ زیرا این خدای خوب ما نیست که محتاج خداپرستان است، این خداپرستان‌اند که در آنِ بی‌خدایی و تردید، کمر روحشان را می‌شکند و در تعلیقی دردناک می‌مانند و به عمق سیاه چاله‌های همیشه دوّار ناامیدی سقوط می‌کنند».

 

«برای انسانی که آرزو دارد طاهرانه و زیبا زندگی کند و فرزندانش نیز طاهرانه و زیبا و پرشکوه زندگی کنند، خوب است که خدا باشد و خوب است که هست - بی نیاز به اثبات».

 

«خدایی که بسیاری از مبهمات جنون آفرین را به نرمی «یقین که حکمتی در کار بوده است» و «خدا که راه را بر دانش نبسته است. حالیا آرامش پرشکوه شبی این‌گونه سیاه و نورانی» حل می‌کند و فرصت می‌دهد که نیروی تو، نه صرف ترس، که صرف آفرینش‌های کاشفانه‌ی نو شود، نه در خود رفتن های افیونیِ بی‌فایده، که یافتنِ راه در اعماق کهکشان شیری امید».

 

از امتیازات این کتاب قلم زیبا و آهنگین آن است، این خود تمرینی است برای نویسندگی قلم‌دوستان!

 

  • زهرا قاف

امشب حالم خوب است، دلم می خواهد در این خوبی شما هم سهیم باشید...

وقتی به سمت «کار خیر» می‌رویم حالمان خوب می‌شود، یاد بخش‌هایی از فیلم «هر شب تنهایی» می‌افتم که عطیه در حرم حضرت رضا علیه‌السلام به دختری که گمشده است پناه می‌دهد و همین مایه‌ی آرامش و دستیابی او به حقیقتی می‌شود که از آن غافل بوده است... برداشت من از فیلم این بود که ما در انجام امور خیر، بیش از این‌که شادی دیگری را بطلبیم به دنبال ارضای نیاز روحی خودمان هستیم... به دنبال به فعلیت رساندن حس بی‌تفاوتی، سکون نداشتن و حرکت کردن....

آنوقت وقتی عطیه‌ها چنین حس و حالی حتی در کمک به غریبه‌ها و ناشناس‌ها دارند، بماند حضرت آقا و دیگر معصومان عالم که همه‌ی وجودشان خیر و نیکی و پناه دادن به امثال ماست... بنظرم فیلم این مفهوم را قشنگ روایت کرده بود!

عطیه‌‌ی فیلم حالش خوب شد و رفت، ای کاش ما هم فراموش نکنیم حال خوبمان در گروی خوب شدن و خوب کردن حال دیگران است، در گروی فکر کردن به دیگران است، به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی... انشاالله.

یک نکته باریک تر از مو! یادمان نرود آنچه از خیر داریم و پیش روی ماست از سر لطف حضرت پروردگار است که «الهم ما بنا من نعمه فمنک»، خدایا هر چه داریم از آن توست...

 امید که همیشه حال خوب، توفیق خیر بودن و و هر چه از «خیر»هاست، همه نصیبتان باشد! انشاالله.

  • زهرا قاف

لایک به این حجاب زیبا...دمتون گرم خواهر!!

 

 

به تازگی کمپینی با عنوان «تقوا در دنیای مجازی» در شبکه‌های اجتماعی به راه افتاده است که به تمام کاربران شبکه‌های اجتماعی یادآور می‌شود رفتارها و تعاملات اجتماعی بین افراد در دنیای حقیقی را نیز می‌توان در دنیای مجازی در پیش گرفت، فقط با اندکی توجه بیشتر!

 

برخی از مطالب و عکس‌نوشت‌های منتشر شده با این موضوع را می‌توانید اینجا مشاهده کنید. 

 

  • زهرا قاف