روزَن

برای بالندگی تنها یک روزنه کافیست...

روزَن

برای بالندگی تنها یک روزنه کافیست...

روزَن

قدمهایت را که آهسته تر برداری، غبار پنجره دل را که پس بزنی، در هر کوی و برزن، در هر کم و زیاد، اتفاق و واقعه و خلاصه در هر نفس و بی نفسی روزنه ای است که نشان از او دارد... حالا چشمهایت جور دیگری می بیند...!
از این روزنه ها ساده نگذر...!

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین دیدگاه ها

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

اینجا آسمان از سپیده دم در فراغ برگریزان گریان است... کسی نمی داند این همه غم از دلتنگی رقص تکه برگی به رنگ نارنج با آهنگی گوش نواز حتی به وقت خرد شدن! است یا پناه جستن از سرمای دستان آدمکی سفیدپوش و پوشالی که در راه است...

 

  • زهرا قاف

 

 
دکتر محسن اسماعیلی
 
 
آشنایی من با ایشان برمیگردد به حدود پنج، شش سال پیش و حضور ایشان در یک برنامه تلویزیونی که موضوع بحثشان حقوق نفس انسان بود. شیرینی کلام و بیان ایشان در حدی بود که هنوز ریز بحثشان در خاطرم هست.
لینک ضمیمه نشانی سایت اینترنتی ایشان و متن درس ها و یادداشت هایشان در اختیار شماست.
 
تخصص دانشگاهی ایشان حقوق خصوصی است. در دروس حوزه علمیه و فقه و اصول از شاگردان حضرات آیات خامنه ای ، بروجردی؛ فاضل و مجتهدی تهرانی بهره برده است.
هم اکنون رئیس دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق،در سال 85 به اجتهاد رسیده و از سال 80 نیز عضو شورای نگهبان هستند.
 
کتاب "درسهای ماندگار؛ نگاهی نو به نهج البلاغه" و تالیفاتی دیگر از ایشان موجود است.
 
 
اگر دوست دارید بیشتر بشناسیدشان گزیده‌ای از معرفی ایشان در ادامه مطلب آمده است...
  • زهرا قاف

 

دیشب تلویزیون وقت اعلام برنامه هایش قشنگ نوشت:

«برنامه هایی برای بازماندگان از سفر کربلا.....»

.

.

.

با خود میگویم این همه جمعیتی که از کوچه و محله و شهر ما روانه شد، به وقت برگشت معطرن به عطر همه ی زیبایی ها...

ای کاش شهر زیبا شود...

  • زهرا قاف

این پست ثابت است!

«...در دوران اسارت رزمندگان، یکی از اسیران ما جاسوس عراقی ها بود. بسیاری از بچه ها ما به خاطر وجود او شکنجه شده و حتی شهید شدند، برای همین اُسرا دل خوشی از او نداشتند.  او همبند آقای ابوترابی بود. زمانی که خبر آزادی اسرا و بازگشتشان به ایران رسید او آنقدر احساس خطر کرد که احوالش به جنون رسید تا جایی که داخل حمام خودکشی کرد... اُسرا وقتی جنازه او را دیدند خوشحال شدند و جشن گرفتند اما آقای ابوترابی بر سر جنازه نشست و گریه کرد! دلیلش را که پرسیدند فرمودند:

 

من بر حال خودم گریه میکنم، نقش من در هدایت او چقدر بوده است؟!»

 

این یعنی هر چه تا حالا نشستیم دیگه بسه! بسم الله...

  • زهرا قاف

سلام

تلاشم این است بگویم آنچه میدانم به رسم زکاتش و بدانم و بیاموزم از شما مخاطبِ جان آنچه که فرصت آموختنش کنون است که فردا دیر است...

 

باورم این است که نقطه نظرات و نگاه نافذ شما کاربران محترم روشنای راه و قوت انگیزه ام خواهد بود؛ پس به رسم دستگیری، بیان نگاهتان را دریغ از بنده نکنید! سرآغاز دیدارم با شما خواننده بزرگوار نیکو... و یکبار دیگر ســلام!

  • زهرا قاف