روزَن

برای بالندگی تنها یک روزنه کافیست...

روزَن

برای بالندگی تنها یک روزنه کافیست...

روزَن

قدمهایت را که آهسته تر برداری، غبار پنجره دل را که پس بزنی، در هر کوی و برزن، در هر کم و زیاد، اتفاق و واقعه و خلاصه در هر نفس و بی نفسی روزنه ای است که نشان از او دارد... حالا چشمهایت جور دیگری می بیند...!
از این روزنه ها ساده نگذر...!

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین دیدگاه ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تمرین نویسندگی با خواندن!» ثبت شده است

«نادر ابراهیمی» را از کتاب «سه دیدار» می شناسم که قبلا معرفی کرده ام... کتابی که جدای از محتوا، نوع قلمش خود تمرین نویسندگی است برای اهالی نوشتن...

«40 نامه کوتاه به همسرم» درس های زندگی را با قلمی دلنشین و در قالب صحبت های همسرانه بیان می کند.

 

 

 

در بخشی از نامه نوزدهم آمده است:

 
«به راستی چه درمانده اند آنها که چشم تنگ شان را به پنجره های روشن و آفتابگیر کلبه های کوچک دیگران دوخته اند...
و چقدر خوب است ، چقدر خوب است که ما - تو ومن - هرگز خوشبختی را در خانه ی همسایه جستجو نکرده ایم.
این حقیقتاً اسباب رضایت خاطر و سربلندی ماست که بچه هایمان هرگز ندیده و نشنیده ان که ما ارفاه دیگران ، شادی های دیگران، داشتن های دیگران، سفره های دیگران، و حتی سلامت دیگران، به حسرت سخن گفته باشیم. و من، هرگز، حتی یک نفس شک نکرده ام که تنها بی نیازی روح بلند پرواز تو این سرافرازی و آسودگی بزرگ را به خانه ی ما آورده است...
  • زهرا قاف

چند وقتی است جلد اول کتاب رمان گونه‌ی «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می ‏آمد» را می‌خوانم، این جملات در صفحات 161 و 162 در پاسخ به شبهه ای مبنی بر عدم وجود خدا، به نقل از یک پیر مراد (امام خمینی رحمه الله علیه) و به قلم نادر ابراهیمی نگارش شده است:

 

«خدا هست، فقط به این دلیل که بودنش خوب است.

خدا خوب است، زیرا بشر، از اعماق روح خویش، محتاج اوست.

خدا خوب است، زیرا در بی خدایی هیچ نور امیدی نیست.

اگر یک روز، خداوند خدا، احساس کند که انسان، بدون خدا، می‌ تواند در اوج رفاه روح و طهارت تن باشد، یقین بدان که در آن روز، کاری خواهد کرد که آدمیزاد، خدا را به کلی از یاد ببرد؛ زیرا این خدای خوب ما نیست که محتاج خداپرستان است، این خداپرستان‌اند که در آنِ بی‌خدایی و تردید، کمر روحشان را می‌شکند و در تعلیقی دردناک می‌مانند و به عمق سیاه چاله‌های همیشه دوّار ناامیدی سقوط می‌کنند».

 

«برای انسانی که آرزو دارد طاهرانه و زیبا زندگی کند و فرزندانش نیز طاهرانه و زیبا و پرشکوه زندگی کنند، خوب است که خدا باشد و خوب است که هست - بی نیاز به اثبات».

 

«خدایی که بسیاری از مبهمات جنون آفرین را به نرمی «یقین که حکمتی در کار بوده است» و «خدا که راه را بر دانش نبسته است. حالیا آرامش پرشکوه شبی این‌گونه سیاه و نورانی» حل می‌کند و فرصت می‌دهد که نیروی تو، نه صرف ترس، که صرف آفرینش‌های کاشفانه‌ی نو شود، نه در خود رفتن های افیونیِ بی‌فایده، که یافتنِ راه در اعماق کهکشان شیری امید».

 

از امتیازات این کتاب قلم زیبا و آهنگین آن است، این خود تمرینی است برای نویسندگی قلم‌دوستان!

 

  • زهرا قاف