(۴۸۷) زندگی به سبک لقمان یا سلمان؟
پس از بحث در مورد مربی و شناختن مختصات او شاید این دو سوال پیش بیاد:
آیا حتما بایستی سلمان وار در پی مربی کاوید؟
مگر نمیتوان از حادثهها درس گرفت و لقمانوار از هر بدی نیکی آموخت؟
.
.
خلاصه مربی، آری یا نه...؟
میتوان از بند مربی آزاد شد و خودسر به راه افتاد. این توانایی هست، اما باید غرامت سنگینی پرداخت.
سلمانوار در جست و جوی مربی رفتن، آسانتر و پربارتر از لقمانوار از بدها ادب آموختن است.
آنجا که مربی در دسترس نیست، آنجا نمیتوان بیادب نشست که میتوان از بیادبها، ادب آموخت.
ضرورت مربی، با این دید آشکار میشود که ما در راهی گام برمیداریم که امید بهرهبرداری از تجربههایش نیست و تنها یک قمار، یک ریسک است... چه بسا بهره بدهد و چه بسا نابودی بیافریند.
فقط آنجا که در ماندن خطر حتمی باشد، باید به راه افتاد چون در رفتن احتمال نجات هست. و احتمال نجات، مرگ قطعی را محکوم میکند.
در این سطح میتوان از بد و بدیها بهره گرفت و مرگِ ماندن را با نجاتِ رفتن، کنار زد.
در این حدِّ ضرورت، از ضرورت مربی میتوان چشم شست و میتوان به راه افتاد. گرچه در این حد، باز مربی نفی نشده، که شکل عوض کرده است. و انسان از مورچهها و بی ادبها برای خود مربی و آموزگار گرفته است.
مسئولیت و سازندگی، استاد علی صفایی حائری، صص57-56