(۸۳۲) قدرشناسی به لطافت نرگس
چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ب.ظ
با یک دسته نرگس آمد، نگاهی انداخت و آن که را میخواست نیافت!
ناامیدانه گفت: اولین باری است که زود آمدهام، نمی آید؟
خندیدم و گفتم: نگران نباش، نهایت تا یک ربع دیگر پیدایش می شود.
او منتظر ماند و من هم، او منتظر استادش تا نرگس های سپاسگزاریش را به او ببخشد و من در انتظار دیدن واکنش استاد از قدرشناسی دانشجویی که عطر خوش محبتش همه جا را پر کرده بود...
استاد آمد...
و من ماندم و حسرت روزهای از دست رفتهی دانشجویی که لطافت قدرشناسیاش، هیچ گاه به بوی نرگس و حتی تازگی شاخه گلی ساده نرسید! چه غفلتها کردهایم در پس چترِ......
فرصتهای پیش روی قدرشناسی را از دست ندهیم، فصل خوبی است، یک دنیا نرگس منتظر ماست...!