جلسه در مورد طرح «حاکمیت گفتمان اسلامی بر دانشگاهها» بود! صحبت سر این بود که برای اسلامیشدن دانشگاه تنها درست شدن ظواهر لازم نیست که باید از ریشه و پایه اسلامی شد! حرف درستی است ولی همین ظاهر است که گاه آدم را از دانشگاه و دانشگاهیان پس میزند!!
از جلسه که بیرون آمدیم شاهد از غیب رسید!! 3 نفری کنار پارکینگ دانشگاه، سر دوراهی که مسیرمان را جدا میکرد ایستاده بودیم که مردی شاید 40 ساله از کارمندان دانشگاه سوار ماشینش شد، از جلوی ما که گذشت، ایستاد! بعد با اشاره و خندهای معنادار یکی از دختران جمع ما را خواند... دختر نامدار کانون حجاب و عفاف بود و آن مرد، شاغل در بخش روابط عمومی. دختر رفت ولی سرخ شده برگشت، ذهنش همریخته بود! نتوانست نگوید: روبه ما کرد و گفت: ببین چطور آبروی آدم را میبرند؟؟ فکر کردم قضیه مربوط به امور اجرایی و فرهنگی است... گفتم چی شده؟
- ۲ نگاه شما
- ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ ، ۲۳:۵۲